امروز در حال مطالعه ی یک مقاله بودم. در مورد اینکه چرا شروع کد زدن انقدر سخته و چه کاری میشه انجام داد تا این سختی کمتر بشه. شاید بعدا در موردش نوشتم.
اما در خلال مطالعه، نویسنده به تعریف خیلی جالبی از شغل اشاره کرد که واقعا لذت بردم و دیدم که چقدر تعریف شغل تو نگاه آدما فرق داره.
از دید نویسنده این مقاله، شغل اینجوری تعریف میشه:
convince someone to pay you to keep learning
در واقع از نظر نویسنده، شغل چیزی نیست جز ادامه ی یادگیری چیزهایی که قبلا در حال یاد گرفتن ش بودی، فقط حالا در قبال این یادگیری داری پول دریافت میکنی.
احتمالا، این تعریف (و طبیعتا این مدل ذهنی از کار) می تواند منجر به پیشرفت بیشتر در کار شود.
امروز در حال مطالعه ی یک مقاله بودم. در مورد اینکه چرا شروع کد زدن انقدر سخته و چه کاری میشه انجام داد تا این سختی کمتر بشه. شاید بعدا در موردش نوشتم.
اما در خلال مطالعه، نویسنده به تعریف خیلی جالبی از شغل اشاره کرد که واقعا لذت بردم و دیدم که چقدر تعریف شغل تو نگاه آدما فرق داره.
از دید نویسنده این مقاله، شغل اینجوری تعریف میشه:
convince someone to pay you to keep learning
در واقع از نظر نویسنده، شغل چیزی نیست جز ادامه ی یادگیری چیزهایی که قبلا در حال یاد گرفتن ش بودی، فقط حالا در قبال این یادگیری داری پول دریافت میکنی.
احتمالا، این تعریف (و طبیعتا این مدل ذهنی از کار) می تواند منجر به پیشرفت بیشتر در کار شود.