وب نوشت های حسین فرخی

جدی نویسی های یک شوخ شیرین کار

Relative income vs. absolute income OR how can a dollar be more than a dollar

> This text is just a paraphrase of the title in 'The 4-hour workweek by Timothy Ferris'

 

---------

suppose that two people are making 50,000 dollars a year. the first one works 20 hours a week and the latter works for 80 hours a week. which one do you think is much wealthy? 

you are right if you think that the second one is much wealthy. let's dive deep into the concept and see what can make an individual richer.

 

Most of the people consider one parameter as the measurement of wealthyness: the raw income. person A who makes $100K a year is considered twice as rich as the person B who makes $50K a year. 

but the fact is that one variable is not enough to have a realistic measurement of wealth. adding a Time parameter can make our evaluation model more realistic and corrcet. 

having both of the parameters in mind, let's look again at the example we just saw before. The person A makes 100K dollars a year,  working 50 weeks and 40 hours a week thus making $25 per hour. on the other hand, the person B who makes $50K a year, working 50 weeks, 10 hours per week, earns  $100 per hour. hence, the person B is four times as rich as the person A.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین فرخی

نیمه ی پنهان یک قهرمان

چند روز پیش مشغول تماشای یک انیمیشن بودم به نام لگو بتمن
کاری فعلا ندارم به اینکه داستان چی بود.
سکانسی توی فیلم هست که بتمن میره به فضایی غیر از فضای روزمره و فرصتی پیش میاد که کارهایی که کرده از جلوی چشمش رد بشه.
قهرمان داستان ما، با علم به اینکه قهرمان هست و محبوب مردم، خیلی با اشتیاق و اعتماد به نفس خاصی شروع به تماشای این فیلم میکنه و توقع داره مثل همیشه و مثل زمانی که تو زمان و مکان معمولی بوده، همه ی فیلم سرشار باشه از گل و بلبل و همه ی فیلم در مدح و ستایش و تایید کارهاش باشه.
اما در خلال تماشای فیلم، یهو جا میخوره، اون فیلم صحنه هایی رو نشون میده که از نظر اون بی اهمیته. در واقع اون چند صحنه، صحنه های معدودی از زندگی ش هست که در حق کسی بدی کرده یا دل عزیزی رو شکونده یا امیدی رو ناامید کرده.
اینجاست که بتی که از خودش پیش خودش ساخته بود فرو میریزه.
داشتم به این فکر می کردم که من هم قهرمان زندگی خودم هستم.
من هم سعی میکنم هر روز سنگی از جلوی پای کسی بردارم.
اما من هم کمتر به اتفاقات ریزی که از نظر من کم اهمیت بوده، اما ممکنه مخاطبم رو اذیت یا ناراحت کرده باشه اهمیت دادم.


شاید باید دقیق تر مواظب نتیجه کارهام و حرفهام باشم که از حرفام و کارام، "نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد" و نه دل کسی شکسته بشه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین فرخی

آداب معاشرت با سرعت گیر جماعت!

امروز زمان نسبتا زیادی رو توی جاده بودم و تصمیم گرفتم یه نکته در مورد سرعت گیر ها بگم که حس کردم ممکنه به درد بخوره و اون هم نحوه ی برخورد با سرعت گیر هست.

اکثر ما در برخورد با سرعت گیر سرعتمون رو کم میکنیم. اما نکته ی مهم اینه که چجوری و تا کی باید سرعت مون رو کم بکنیم. 

ببینید، وقتی ترمز میگیریم، اینرسی ماشین باعث میشه که وزن زیادی روی لاستیک های جلو و در واقع روی جلو بندی ماشین باشه. جلوبندی ماشین هم به ضربه های جاده حساسه و در واقع عامل خراب شدن جلوبندی، همین دست انداز ها هست. حالا نکته اینه که سعی کنید تا قبل از اینکه لاستیک جلو بخاد از روی مانع رد بشه، سرعتتون رو کم کرده باشید، یعنی سعی کنید وقتی سرعت گیر میخاد به ماشین ضربه بزنه، وظیفه ی جلوبندی دفع ضربه ی سرعت گیر باشه و نه تحمل وزن و فشار زیادی که به واسطه ی ترمز گرفتن روی جلو بندی هست. 

در واقع سعی کنید تا قبل از رسیدن به سرعت گیر سرعتتون رو کم کنید و به محض رسیدن به سرعت گیر ترمز رو رها کنید، فارغ از اینکه تا اون موقع به اندازه ی کافی سرعتتون رو کم کردید یا نه، چون با سرعت بیشتر رد شدن از روی سرعت گیر، ضررش به مراتب کمتر از زمانی هست که در حین عبور از سرعت گیر همچنان در حال کاهش سرعت باشید.

الیته بحث من در مورد سرعت گیر های استاندارد هست. سرعت گیرهایی که ارتفاع شون بیشتر از حالت عادی هست و اصطلاحا دو نونه هستن (!) یا سرعت گیر هایی که بیش از سرعت گیر، سکوی پرش حساب میشن موضوع صحبت من نیستند و با اونا باید با آداب دیگری برخورد کرد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین فرخی

یک میکرواکشن برای تقویت زبان انگلیسی

تا مدتها فکر می کردم یادگیری زبان انگلیسی چیزی از جنس "رسیدن" و "باقی ماندن" است. اینکه تلاش کنی یک مدرکی بگیری و بعد از آن دیگر زبان آموختن از تو ساقط می شود.

اما الان می دانم که یادگیری زبان، چیزی از جنس "رفتن" و "ادامه دادن" است، از جنس "سالک و رهرو بودن" است. همین مورد باعث شده که به جای خیزش یکباره و و بزرگ برای بهتر شدن زبان، با استفاده از میکرو اکشن هایی، سعی کنم آهسته و پیوسته زبانم را بهتر کنم و رهرو آرام، اما همیشگیِ مسیر یادگیری زبان انگلیسی باشم.

یکی از این میکرواکشن ها، تمرین کلمات با کتاب Oxford Word Skills  هست. هر درس کتاب یک یا دو صفحه است. در هر درس، ایتدا چند کلمه که از لحاظ معنا یا کاربرد در یک دسته بندی قرار می گیرند، معرفی می شوند. مثلا کلماتی که برای معرفی خود نیاز دارید، یا معرفی نسبت های خویشاوندی. بعد تعدادی تمرین هم مطرح می شود که کاربرد همان کلمات را نشان می دهد. 

در خلال تمرینات هم، نکات دیگری در قالب های مختلف در جهت استفاده بهتر از کلمه نوشته شده که بعضا بسیار راه گشا هستند.

من از کتاب ابتدایی آن، یعنی سطح Basics شروع کرده ام. به نظر کلمات ساده ای دارد و چیز خیلی جدیدی از آن یاد نمی گیرم، اما برای نهادینه شدن و تبدیل به عادت شدن این روند، به عنوان نقطه تکیه گاه از آن استفاده میکنم. یعنی چون کلمات آسان هستند و نیاز به صرف توان ذهنی زیادی برایم ندارد، حسم به آن خوب است و هر شب با اشتیاق برای حل تمرینات آن اقدام میکنم. این روند ساده بودن را تا زمانی ادامه میدهم که حل تمرینات شبانه برایم به عادت تبدیل شود. بعد از آن می توانم سطح تمرینات را بالا ببرم و از سطح متوسط یا پیشرفته آن بهره ببرم.




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین فرخی

ته کشیده ام، اما عقب نمی کشم!

ساعت 11:44 دقیقه است. چشم در چشم لپتاپ نشسته ام و منتظر جرقه ای برای نوشتن چند خط بلاگ. 

کمتر از 13 دقیقه وقت دارم تا پستی که امروز به خودم قول داده بودم را ارسال کنم.

از روز های دیگر باید بیشتر دقت کنم. اولین مزیت نوشتن، منظم نوشتن، شاید این باشد که باعث می شود دقیق تر باشم.

همین. پاراگراف امروز را نوشتم :)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین فرخی

تعریف شغل

 
امروز در حال مطالعه ی یک مقاله  بودم. در مورد اینکه چرا شروع کد زدن انقدر سخته و چه کاری میشه انجام داد تا این سختی کمتر بشه. شاید بعدا در موردش نوشتم. 
اما در خلال مطالعه، نویسنده به تعریف خیلی جالبی از شغل اشاره کرد که واقعا لذت بردم و دیدم که چقدر تعریف شغل تو نگاه آدما فرق داره. 
از دید نویسنده این مقاله، شغل اینجوری تعریف میشه:
convince someone to pay you to keep learning
در واقع از نظر نویسنده، شغل چیزی نیست جز ادامه ی یادگیری چیزهایی که قبلا در حال یاد گرفتن ش بودی، فقط حالا در قبال این یادگیری داری پول دریافت میکنی.
احتمالا، این تعریف (و طبیعتا این مدل ذهنی از کار) می تواند منجر به پیشرفت بیشتر در کار شود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین فرخی

why I think I should write

writing-daily


Writing every day on a regular basis has always been a wish for me. There were lots of reasons and mental barriers that held me back, for example I have always been afraid of making mistakes and didn’t have bravery to accept them as part of me, accept my current “me” and try to improve myself. This post written by M. shabanali denotes that we have enormous errors and mistakes in writing even in our native language, farsi, so making mistakes in English isn’t a big deal!

 Another example for these barriers is that I always thought I should have a really great thing to say, every paragraph of my writing should have some very important contents. Now I know that writing itself is the thing that currently matters. And if having valuable content is really my concern, there are lots of ways to fix it and these are the things that currently doesn’t matter.

There are numerous benefits for writing daily. First of all, it makes you think and look for something new every day, if you don’t do that, you won’t have anything (valuable enough) to write about. If you don’t take a deeper look on your surroundings, you won’t have any topic to think about. (I have to confess that I don’t know the exact definition of thinking, literally!)

The next good thing about writing daily is that it helps improve my skills in writing, either in English or in farsi. And it doesn’t need to say that writing effectively is a vital factor for academic success and career progress.

Seems to be enough for my first post!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین فرخی

حکمت

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
حسین فرخی